درباره وبلاگ


سلام. من با کمک چندتا از دوستانم این وبلاگ را میگردونم ----- اگه مطلبی دارید که می خواهید بذارم توی وبلاگم برام ایمیل کنید تا با اسم خودتون توی وبلاگ بگذارم meisam1992@gmail.com ------ اگه توی خبرنامه عضو بشید هر وقت آپ کردم خبرتون میکنم. ------ هرکس خواست باهام تبادل لینک کنه منو با اسم وبلاگم بلینکه و برام پیغام بگذاره.یا از سیستم تبادل لینک اتوماتیک استفاده کنه ------ افرادی هم که یه وبی دارند میتونند آدرس وبم رو توی وبلاگ دوستانشون بگذارند تا از آّپهایم با خبر بشند. --------------------------- من و یکی دو تا دیگه از بچه های هم رشته ایم یه وبلاگ در مورد شیمی داریم. هرکه از شیمی خوشش میاد میتونه به اون وبم یه سری بزنه. اینم آدرسش: Alchem.blogfa.com -------------- امیدوارم که از وبلاگم لذت ببرید. راستی حلالتون نمی کنم اگه مطالبمو بخونید و نظر ندید. (جواب شما : به جهنم)
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





Alternative content


1-
ipt>


Only for U
اللهم احفظ وبلاگنا من الخطر الفیلترینگ ,انشاء الله




در مطب دكتر به شدت به صدا درآمد. دكتر گفت: «در را شكستي! بيا تو.» در باز شد و دختر كوچولوي نه ساله اي كه خيلي پريشان بود، به طرف دكتر دويد: «آقاي دكتر! مادرم!» و در حالي كه نفس نفس مي زد، ادامه داد: «التماس مي كنم با من بياييد! مادرم خيلي مريض است.» دكتر گفت: «بايد مادرت را اينجا بياوري، من براي ويزيت به خانه كسي نمي روم.» دختر گفت: «ولي دكتر، من نمي توانم. اگر شما نياييد او مي ميرد!» و اشك از چشمانش سرازير شد. دل دكتر به رحم آمد و تصميم گرفت همراه او برود. دختر دكتر را به طرف خانه راهنمايي كرد، جايي كه مادر بيمارش در رختخواب افتاده بود. دكتر شروع كرد به معاينه و توانست با آمپول و قرص تب او را پايين بياورد و نجاتش دهد. او تمام طول شب را بر بالين زن ماند؛ تا صبح كه علائم بهبود در او ديده شد. زن به سختي چشمانش را باز كرد و از دكتر به خاطر كاري كه كرده بود تشكر كرد. دكتر به او گفت: «بايد از دخترت تشكر كني. اگر او نبود حتما مي مردي!» مادر با تعجب گفت: «ولي دكتر، دختر من سه سال است كه از دنيا رفته!» و به عكس بالاي تختش اشاره كرد. پاهاي دكتر از ديدن عكس روي ديوار سست شد.
اين همان دختر بود!!

فرشته اي كوچك و زيبا!!



دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, :: 11:51 AM ::  نويسنده : Meisam

صفحه قبل 1 صفحه بعد